ضحی






انقلاب وعرصه بین الملل صدور انقلاب ...

انقلاب اسلامی در شرایطی به وقوع پیوست که حکومت پهلوی دوم در وضعیت نظام بین الملل، جزیره ای کاملا آرام و امن در خاورمیانه محسوب می باشد و کمتر کسی ایران را در شرایط انقلابی تصور می نمود؛ بدان خاطر که اکثر برآوردها از توان نظام موجود در ایران در نهایت به ثبات نسبی ختم میشد. لذا با وجود چنین شرایطی هرگز احتمال نمی رفت که چنین دولتی که در تعامل با هر دو قطب نظام بین الملل بوده و پشتیبانی هر دو را همراه داشت، به آسانی و در مدت کوتاهی در مقابل جریان انقلاب به زانو درآید. علاوه بر آنکه حضور فعال انگلیس و آمریکا در ایران پس از کودتای 28 مرداد، تصور هر گونه انقلاب را برای حاکم شدن جریانات ضد غربی با یاس مواجه می ساخت .

   با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، انقلابیون ارزشها و هنجارهایی را در تعارض با نظام بین الملل و منافع قدرتهای حامی حفظ وضع موجود مطرح کردند که چالشهایی را در عرصه بین الملل به همراه داشته است و عمده ترین آنها عبارتند از: استقلال از قدرتهای بزرگ، عدالت، حق تعیین سرنوشت، همبستگی و اتحاد مستضعفان، بیداری مسلمانان، حقانیت ملتهای محروم، حقطلبی، مبارزه علیه وضعیت حاکم موجود در نظام بین الملل که مهم ترین شاخصههای آن شامل قدرت طلبی، غارتگری، زور گویی، انحصارطلبی، پایگاه خارجی، تجاوز، امپریالیسم، استعمار، جهالت و… میباشد. جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاست خارجی تلاش کرد تا با تبدیل ارزشهای فوق به هنجار در نظام بین الملل، افکار عمومی ملل محروم و مستضعف جهان سوم را تحت تاثیر قرار داده و لذا انقلابیون با اتخاذ سیاست صدور انقلاب، به گسترش و صدور الگوی انقلاب ایران در سراسر جهان مبادرت نموده و با توجه به ایدئولوژی جهان شمول این انقلاب، اهدافی همچون احیای هویت واحد اسلامی، مبارزه با ناسیونالیسم و برقراری اتحاد جهان اسلام در برابر غرب را در راس برنامه های خود قرار دادند. از این رو انقلاب ایران تهدیدی برای نظام جهانی و منافع ابر قدرتها محسوب شده و تحولات عمیقی را در جامعه جهانی و نظام بین الملل به همراه داشت که در ادامه در صددیم تا به مهمترین تاثیرات آن اشاره ای داشته باشیم .

- احیای اسلام به عنوان یک مکتب جامع و جهانی از لحاظ تاریخی بعد از ظهور و غلبه نهضت رنسانس در اروپا که نقطه مهمی در تاریخ تمدن غرب شمرده میشود، غرب حالتی تهاجمی به خود گرفت و در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حرف اول را در دنیا می زد و در اثر این سلطه، جوامع دیگر به ویژه جهان اسلام را که در دوران قبل از رنسانس از تمدن عظیم و شکوفای اسلامی برخوردار بودند، به انفعال و تبعیت از خود وادار کرده و امیدی هم به تغییر شرایط نمی رفت این وضعیت تا چند دهه قبل نیز ادامه داشته و در نیمه دوم قرن بیستم، با برتری دو ایدئولوژی لیبرالیسم و مارکسیسم در سیستم مستحکم نظام دو قطبی، اکثر کشورها خصوصا کشورهای کوچک و آسیب پذیر، برای تامین منافع خود ناگزیر به یکی از این دو قطب پیوسته و حتی هر تغییر و تحولی در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی را تنها در سایه حضور و پشتیبانی یکی از این دو قطب محقق می دانستند و تقریبا این وضعیت وجهه قانونمند به خود گرفته بود و هیچ کشوری خارج از این محدوده امکان فعالیت نداشت و ایران نیز در دوران قبل انقلاب از این وضعیت مستثنی نبود؛ بدان خاطر که سیاستهای غرب و در راس آنها آمریکا در منطقه خاورمیانه و همچنین خلیج فارس به دلیل اهمیت ژئوپولتیک این منطقه در تقابل لیبرالیسم با مارکسیسم، ایران را به عنوان کشوری با موقعیت استراتژیک منحصر به فرد، در شرایطی استثنایی قرار داده بود و همسایگی با قدرتی همچون اتحاد جماهیر شوروی و برخورداری از پتانسیلهای یک قدرت منطقه ای و همچنین سیاستها و گرایشهای غربگرایانه، ایران را به گزینه ای مناسب برای اعمال سیاستهای آمریکا در مقابله با ایدئولوژی مارکسیسم مبدل کرده بود و در این راستا آمریکا علاوه بر پیگیری اهدافی همچون مقابله با نفوذ کمونیسم، تضمین تداوم صدور نفت ارزان قیمت از منطقه و همچنین دفاع از رژیمهای محافظه کار و متحدین غرب در منطقه، با انتخاب برخی از دولتهای منطقه ای به عنوان تکیهگاه اصلی سیاستهای خود در راستای ایجاد توازن قوا در منطقه و تامین منافع غرب، در پی یافتن شریک استراتژیک در مقابله با افکار مخالف بود و تا حدود زیادی توانست با همکاری ایران و برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی به اهداف خود دست یابد با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تمام سیاستهای آمریکا نقش بر آب شد؛ بدان خاطر که انقلاب با احیای تفکر اسلامی، نقش اسلام و مسلمانان را در عرصه های مختلف اجتماعی برجسته ساخته و عنصر هویت اسلامی را به عنوان واقعیتی پذیرفته شده در تقابل با هویت غربی قرار داد. از آنجایی که انقلاب اسلامی ایران، انقلابی به نام دین میباشد، در این صورت اگر در دوران رنسانس، غرب دین را از صحنه اجتماعی بیرون کرد، در مقابل انقلاب اسلامی ایران نیز دین را به صحنه اجتماع باز گرداند و در این راستا باید متذکر شویم که اگر ما شروع احیاگری و بیداری جهان اسلام در تاریخ معاصر را حاصل تلاش اندیشمندانی همچون «سید جمال الدین اسدآبادی» با ندای بازگشت به اسلام و تقابل با فرهنگ غرب بدانیم، باید خاطر نشان کرد که پیروزی انقلاب، تلاشهای فکری و اصلاحی آنها را جامه عمل پوشانید اهداف ایدئولوژیک انقلاب اسلامی بر مبنای فرهنگ دینی، ارزشهای سنتی و بومی، برای جهان غرب کاملا غیر منتظره بود و کشورهایی که با ایدئولوژیهایی نظیر لیبرالیسم، سوسیالیسم و… در نظام بین الملل خو گرفته بودند، به هیچ وجه رویکرد دینی یا احیای سنت سیاسی اسلام برای آنها قابل هضم نبود؛ بدان خاطر که در نیمه دوم دنیای مدرن قرن بیستم، این اعتقاد و باور اساسی حاکم بود که تشکیل و تداوم حکومت بر پایه معیارهای دینی و اسلامی امکان نداشته و لذا کشورهای اسلامی راهی جز الگو گرفتن از نظامهای سکولار غرب ندارند. این باور حتی در ذهن بسیاری از سران سیاسی و رهبران جهان اسلام نیز حاکم شده بود که در دنیای معاصر اسلام نمی تواند نیازمندیهای جامعه مدرن و پیشرفته امروز را پاسخگو بوده و لذا امکان برپایی یک نظام سیاسی بر پایه ارزشهای اسلامی وجود ندارد انقلاب اسلامی با زنده کردن نقش اسلام در دنیا، به ویژه در جهان اسلام و تشکیل یک دولت بر پایه اسلام که با تعهد و پایبندی به ارزشهای اسلامی به نیازهای عصر کنونی پاسخ داد، به طور عملی ادعاهای غرب و غربگرایان را باطل کرد و این در حالی بود که غرب تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی در عصر کنونی را بی فایده می دانستند؛ بدان خاطر که آنها معتقد بودند اسلام در بهترین شرایط خود، یعنی چهارده قرن پیش فقط روش حکومتی خوبی بوده است، اما امروزه توان اداره کردن حکومت را ندارد و نمیتواند به نیازهای این عصر و تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی آن پاسخگو باشد.جمهوری اسلامی ایران با تلاش نظری و عملی در تقابل با این ایده، «به همگان ثابت کرد که مسئله بازگشت به اسلام تنها یک خیال و نظر نبوده؛ بلکه میتواند واقعیت داشته باشد». لذا در این راستا انقلابیون با گسترش آرمانهای اسلامی «نشان دادند که ادیان به ویژه دین اسلام، با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه خود نرسیده اند؛ بلکه هنوز به عنوان مهمترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح میباشند». پیروزی انقلاب اسلامی با رویکرد به معنویت، احیاء دین و دین گرایی، در دنیایی که با رشد سریع تفکرات الحادی، خدا گریزی، انسان محوری و گرایش برخی کشورهای جهان به نظام فکری - سیاسی سکولار حاکم بود، نه تنها توانست گفتمان دینی در ایران را تغییر دهد، بلکه شرایط جدیدی را به وجود آورد که حاکی از ورود جهان به دوره ای متفاوت از ادوار گذشته و عصری با ویژگیهای ممتاز دینی و معنوی است. در واقع انقلاب اسلامی در دنیای مملو از مکاتب مادی، ضمن گشودن دریچه ای از قدرت معنویات، اعتقادات دینی و مذهبی به روی مردم سایر ادیان، مسلمانان را نیز به آغوش اسلام باز گرداند که این امر موجبات چالش سایر مکاتب را فراهم آورد بدین ترتیب با استقرار نظام سیاسی مبتنی بر اسلام در ایران، مسلمانان در جهان هویتی تازه یافته و احساس عزت و شخصیت اسلامی در آنان دمیده شد و در نتیجه کوششی که در طول دهها سال از سوی قدرتهای استعماری و استکباری برای تحقیر مسلمانان به کار رفته بود، نقش بر آب گشته و در تمام عالم گرایش به اسلام رو به رشد و گسترش گذارده و گذاشت و حتی اسلام گرایان در برخی از کشورها تا بدانجا پیش رفتند که در صدد تشکیل حکومت اسلامی در کشورهای خود برآمدند. -نفی گفتمانهای حاکم بر نظام بین الملل با طرح اسلام سیاسی به عنوان گفتمان جایگزین: پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) در دهه های پایانی قرن بیستم که از آن به «عصر پایان ایدئولوژی» تعبیر میشد، بسان موجی خروشان در برابر اندیشه ها و نظریات مارکسیستی و لیبرالیستی حاکم شرق و غرب، طلایه دار راه جدیدی شده توانست معادلات موجود در نظام بین الملل را دگرگون سازد. شکل گیری وضعیت جدید در نظام دو قطبی، موجب شدتا قدرتهای جهانی که تابه حال در نزاع لیبرالیسم و مارکسیسم در دو جبهه مقابل هم قرار گرفتند، با تهدید جدیدی مواجه شوند. از آن جهت که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بیشترین دغدغه غرب در جهان اسلام و کشورهای مسلمان، ترس از حرکتهای ناسیونالیستی و جنبشهایی روشنفکری بود که غالبا تحت تاثیر ایدئولوژی رقیب قرار میگرفتند، لذا آنها از تهدیدی همچون حرکتهای اسلامی رنج نمی بردندو بالطبع در آن دوره زمانی، باور همگان بر آن بود که برای سرنگونی یک رژیم بیش از آنکه احساسات یا ایدئولوژی لازم باشد، انقلابیون نیاز به اسلحه دارند؛ اما بر خلاف تفکر حاکم بر این دوره، اسلام گرایان شیعی در ایران بدون توسل به مبارزه مسلحانه، تنها با تکیه بر آرمانهای شیعی در مقابل رژیمی کاملا مسلح صف آرایی کردند و با غلبه ایدئولوژی انقلاب اسلامی علیه سلطه مورد حمایت همه جانبه قدرتهای بزرگ جهانی، معیارهای جدیدی مطرح شد که علاوه بر غلبه بر قدرتهای مادی، همچنین امکان سنجش و مواجهه با معیارهای حاکم بر جهان را با مشکل مواجه نمود؛ بدان خاطر که وقوع رخدادی همانند انقلاب اسلامی با ماهیت دینی، باعث غافل گیری صاحب نظران، دولتها و نخبگان سیاسی شد که تا به حال تصور وقوع انقلابی با این ماهیت و ایدئولوژی در ذهن آنها خطور نکرده بود؛ بدان خاطر که حتی در جهان اسلام نیز بر خلاف ایدئولوژیهای معاصر همچون ملی گرایی، لیبرالیسم غرب، سوسیالیسم نظامی و یا مارکسیسم سنتی، این بار انقلاب اسلامی ایران، یکنوع «اسلام انقلابی» را عرضه کرد که به مسلمانان توان می داد تا در پرتو آن، آزادی خویش را به دست آورده و در مقابل استعمار، صهیونیسم، سرمایه داری و نژاد پرستی ایستادگی کنند.البته ذکر این نکته ضروری است که گرچه اسلام سیاسی در دهههای قبل توسط بسیاری از گروهها از جمله اخوان المسلمین در حال گسترش بود؛ ولی به عقیده اندیشمندان غربی و اسلامی، به استثنای ایران در هیچ کشوری، اسلام سیاسی قادر نشد تا تغییر عمیق در صحنه سیاسی به وجود بیاورد و سایرین غیر از ایران از دسترسی به قدرت ناکام ماندند؛ بدان خاطر که از اواخر دهه 1960، اسلام سیاسی در سایر کشورها، در محیط هایی تهی از فرهنگ و سیاست سر برآورده و رشد کرد و فرهنگ چپی در این دوره به همراه نظام استبدادی رایج در جوامع، باعث ناکامی آنها گشت و این در حالی بود که انقلاب در ایران، برخلاف آنها با احیاء نهاد دینی سنتی در ایران، تودههای به حاشیه رانده شده و زیان دیده از جریان نوسازی و فساد نظام حکومتی را بسیج و رهبری کرده و در نهایت نیز به پیروزی دست یافتند. همچنین پتانسیل درونی اسلام شیعی و وجود عواملی در داخل این مذهب، امکان ارائه تفسیر مکتبی از آن را ممکن ساخته و از طرفی وجود یکسری عناصر، زمینههای هژمونیک شدن آن را آسان کرد که از جمله این موارد میتوان به وجود مفاهیمی مانند امامت انسان صالح، تقیه، شهادت، غیبت، انتظار، منجی گرایی و… در مذهب شیعه، جایگاه والای علماء در ایران و نقش قابل توجه امام خمینی در مقام ایدئولوگ و معمار انقلاب اسلامی اشاره کرد و همچنین باید متذکر شد که انقلابیون در انتقال آگاهی سیاسی برای صف آرایی، نقد ترتیبات اجتماعی و زیر سوال بردن وضع موجود، ارائه مجموعه جدید ارزشها و طرح کلی جامعه مطلوب، موفقیت در توجیه پیروان بر مبنای حقانیت و عقلانیت، عملکرد موفقی داشتند.

  انقلاب اسلامی ایران در ردیف بزرگترین انقلابهای جهان، با اتخاذ برنامه سیاسی خاص جهت تاسیس نظام برخاسته از اسلام و پیاده سازی اصول اسلامی در تشکیل حکومت و همچنین نفی گفتمانهای حاکم بر ساختار نظام بین الملل، در عین حال که غرب را به لحاظ فنی و صنعتی بر جهان اسلام برتر می دانست؛ اما آن را از نظر اخلاقیات در انحطاط و پرتگاه نابودی دانسته و نظام سیاسی حاکم بر جهان را که مبتنی بر جدایی دین از سیاست بود، طرد میکرد و با پیروزی انقلاب اسلامی عملا «برای اولین مرتبه در تاریخ مدرن، گفتمان اسلام سیاسی در حالی در دنیای لائیسم و سکولاریسم مطرح شد که دین نه تنها از سیاست جدا و به گفته مارکس افیون ملتها تلقی میشد؛ بلکه دوره آن نیز گذشته و آنرا متعلق به تاریخ می دانستند و معتقد بودند که دین چیزی برای ارائه به دنیای مدرن ندارد».حاکم شدن این گفتمان در کشوری همچون ایران که حوزه نفوذ اندیشه غربی بود، در عمل پیوند دین و سیاست بر مبنای اسلام اصیل را محقق نموده و این موقعیت جدید، چالش دوران سیطره گفتمان غرب محور را به همراه داشت بدین ترتیب با پیروزی این انقلاب، «گفتمان اسلام سیاسی، دریچه ای جدید به روی اندیشمندان و صاحب نظران سیاست باز کرد تا بدانند که نه تنها دین اسلام میتواند سیاسی باشد؛ بلکه حرفهای جدیدی برای ارائه به جهان مدرن دارد».در این راستا به اعتراف برخی از اندیشمندان مسلمان همچون «احمد هوبر»، «امام خمینی با طرح ابعاد واقعی اسلام، مسلمانان را سیاسی کرده و اندیشه و تفکر سیاسی را در میان مسلمانان ایجاد کرده و بسط داده و در پناه این تلاشها مسلمانان اکنون دریافته اند که اسلام تنها یک سلسله تشریفات و مناسک عبادی شخصی نیست؛ بلکه اسلام، قرآن و سنت پیامبر، یک منبع قوی و پر تحرک است که میتواند در زمینه های مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تحرک ایجادکند». از آنجایی که اسلام سیاسی هویت خود را در تعارض با فرهنگ حاکم بر غرب تعریف کرده است، در حال حاضر هراس غرب از اسلام تنها ناشی از ریشه های مذهبی آن نبوده؛ بلکه ترس از ریشه های سیاسی اسلام، غرب را به وحشت افکنده است و هراس و نگرانی اصلی ایالات متحده از اسلام ، ناشی از دیدگاه آمیزش دین و سیاست در اسلام است.

فهرست منابع

*عرفان محمود، نهضت امام خمینی زمینه ساز ظهور دولت حضرت مهدی (عج)، ترجمه رحمت الله خالقی، روزنامه جمهوری30/3/87

*محمدی منوچهر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: 1385.

*جرجیس فوازی، آمریکا و اسلام سیاسی، ترجمه محمد کمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی: 1382

*حنفی حسن، اسلام سیاسی، ترجمه محمد حسن معصومی، مجله حکومت اسلامی، سال دوم، شماره اول بهار: 1376

*روره الیویه، شکست اسلام سیاسی، ترجمه عبدالکریم خرم، پیشاور، نشر مصطفی سحر: 1995

* السید رضوان، اسلام سیاسی معاصر در کشاکش هویت و تجدد، ترجمه مجید مرادی، تهران؛ مرکز بازشناسی اسلام و ایران: 1383

* عزتی ابوالفضل، اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات هدی، بی تا

*هوبر احمد، دستاوردهای انقلاب اسلامی در جهان امروز، مجله حضور، شماره 76: 1370

*جرجیس فوازی، آمریکا و اسلام سیاسی، ترجمه محمد کمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382

موضوعات: انقلاب وعرصه بین الملل صدور انقلاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-11-19] [ 12:17:00 ب.ظ ]

ویژگی های افراد موفق ...

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-11-18] [ 01:41:00 ب.ظ ]

شاخصه های انقلابی گری از دیدگاه مقام معظم رهبری ...

موضوعات: انقلاب وضد انقلاب, شاخصه های انقلاب گری  لینک ثابت
 [ 11:14:00 ق.ظ ]

اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی ...

انقلاب اسلامی

 انقلاب اسلامی عبارت است از دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهان بینی، موازین و ارزش های اسلامی و بر اساس خواست و اراده مردم و به تعبیر دیگر، انقلاب اسلامی، انقلابی است که به منظور حاکم نمودن ارزش های اسلامی بر جامعه انجام می گیرد. از این رو، «اسلامی بودن»، ویژگی بنیادی آن محسوب می شود.

امام خمینی می گوید:

«شک نباید کرد که انقلاب اسلامی از همه انقلاب ها جداست؛ هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام … جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه ریزی شده و آن چه در این حکومت اسلامی مطرح است، اسلام و احکام مترقی آن است».

مقام معظم رهبری نیز می گوید:

«انقلاب بزرگ ما، خصوصیاتی مخصوص به خود داشت. این خصوصیات، اولین بار در یک انقلاب مشاهده می شد؛ تکیه بر اسلام، هدف گیری ایجاد حکومت اسلامی، تجدید نظر در مفاهیم سیاسی عالم - مثل آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی و چیزهای دیگر - و حرکت به سمت دنیا و جامعه ای که بر پایه ارزش های اسلامی بنا شده باشد».

اسلام انقلابی

انقلاب اسلامی، وسیله قرار دادن اسلام برای انقلاب است. بر اساس این دیدگاه، انقلاب اصل و هدف است و اسلام وسیله و ابزاری است برای انقلاب و مبارزه. نگاه تک بعدی به اسلام و اسلام را تنها از دریچه انقلاب و مبارزه نگریستن، ویژگی اساسی این دیدگاه است. شهید مطهری در این باره می گوید: «انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزش های اسلامی است و انقلاب و مبارزه، صرفاً برای برقراری ارزش های اسلامی انجام می گیرد و به بیان دیگر، در این راه، مبارزه هدف نیست؛ وسیله است؛ اما عده ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می کنند؛ یعنی برای آنها انقلاب و مبارزه هدف است؛ اسلام وسیله ای است برای مبارزه. اینها می گویند هر چه از اسلام که ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد، آن را قبول می کنیم و هر چه از اسلام که ما را از مسیر مبارزه دور کند، آن را طرد می کنیم. طبیعی است که با این اختلاف برداشت میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی، تفسیرها و تعبیرها از اسلام و انسان و توحید و تاریخ و جامعه و آیات قرآن، با یکدیگر متضاد و متناقض می شود. فرق است میان کسی که اسلام را هدف می داند و مبارزه و جهاد را وسیله ای برای برقراری ارزش های اسلامی، با آن که مبارزه را هدف می داند و هدفش این است که من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه. در جواب این گروه باید گفت که برخلاف تصور شما، با آن که در اسلام، عنصر مبارزه هست، اما این بدان معنی نیست که اسلام فقط برای مبارزه آمده و هدفی جز مبارزه ندارد؛ در اسلام، دستورات بیشماری وجود دارد که یکی از آنها مبارزه است».

حکومت دینی

  حکومت دینی، حکومتی است که هماهنگ با تعالیم دینی و بر اساس دین باشد و در هیچ زمینه ای، با آموزه های دینی ناسازگار نباشد؛ البته در این بحث، دین اسلام محور سخن است؛ نه هر دینی. برای درک دقیق معنای حکومت دینی، توجه به نکات زیر سودمند است:

الف) بی تردید دین داریِ حاکمان و کارگزاران، امری بایسته و لازم است؛ اما - بدون رعایت احکام و قواعد دینی در تدوین و اجرای قوانین - کافی نیست؛ زیرا حکومت دینی، به معنای نظام دین مدار است و بنابراین، نمی تواند احکام و دستورهای الهی را زیر پا نهد. التزام به احکام الهی، از ویژگی های اساسی و جدایی ناپذیر حکومت دینی است. خداوند در قرآن مجید، پشت پازنندگان به این اصل را کافر خوانده، می فرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ».

ب) آیا افزون بر رعایت احکام الهی، ساختار و ارکان حکومت نیز باید تماماً برگرفته از دین باشد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید گستره سیاسی دین بررسی شود؛ یعنی، باید مشخص گردد که دین در حوزه سیاست، چه ارمغانی برای بشر آورده است؛ آیا تنها به ذکر پاره ای از تعالیم و هنجارهای مربوط به مناسبات سیاسی و اجتماعی - بدون ارائه شکلی ویژه از حکومت - بسنده کرده است و یا به نوعی خاص از حکومت با ساختاری ویژه و نیز به چگونگی شکل گیری و انتقال قدرت سیاسی توجّه دارد؟ بنابر دیدگاه دوم، فقط به کارگیری هنجارها و عدم ستیز با آنها، برای دینی خواندن حکومت کافی نیست و حکومت دینیِ مطلوب، نظامی است که همه ارکان و ابعادش، برگرفته از دین و سازگار با آن باشد. با مراجعه به منابع دینی و سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام در می یابیم که اسلام، هر گونه حکومتی را بر نمی تابد. واپسین آیین آسمانی، حکومتی را تأیید می کند که دارای شرایط زیر باشد:

الف) حاکمانش، دارای ویژگی ها و صلاحیت های معیّن و تعریف شده در منابع دینی باشند.

ب) آنان از راه های معین - نصب الهی و مقبولیت مردمی - قدرت را به دست گیرند.

ج) در حکومت داری، شیوه ها و هنجارهای تبیین شده در منابع دینی را رعایت کنند. این بدان معنا نیست که تمام ساختار و ارکان حکومت، به نحو ثابت و انعطاف ناپذیری، در دین مشخّص گردیده است؛ بلکه مراد آن است که اصول و زیر ساخت هایی اساسی و مشخص، در دین وجود دارد که حکومت با آنها، ماهیت و چهره ای ویژه می یابد و از دیگر نظام های سیاسی متمایز می شود. برای مثال، یکی از شاخصه های اصلی حکومت اسلامی، «ولایت» معصوم و نایب او بر جامعه، از طریق نصب الهی است؛ ولی پاره ای از خصوصیات مربوط به ساختار و ارکان حکومت، متناسب با مقتضیات زمان و مکان و گستردگی و پیچیده شدن نهادهای اداری - اجتماعی و گسترش دایره وظایف و خدمات دولتی، انعطاف پذیر است؛ مثلاً می توان حکومت اسلامی را به صورت متمرکز یا نامتمرکز تشکیل داد. حکومت دینی، مراتب و درجاتی دارد؛ مرتبه عالی و ایده آل آن، این است که همه امور و ارکانش، مبتنی بر دین و هماهنگ با آن باشد؛ ولی وقتی تأسیس دولت تمام عیار دینی، ممکن نیست، باید مرتبه نازل تر آن را اجرا کرد. مرتبه نازل یا بدل اضطراری حکومت دینی، حکومتی است که در آن، احکام و قوانین دینی رعایت شوند؛ هر چند همه قوانین نظام، از تعالیم دینی برنیامده و در رأس آن حاکم منصوب از سوی خداوند قرار نگرفته باشد؛ البته چنین حکومتی، تنها در صورت عدم امکان تأسیس دولت کامل اسلامی، جایز است.

دین حکومتی

دین حکومتی به معنای استفاده از دین در جهت اهداف حکومت و اصل و مبنا قرار دادن حکومت است؛ هر چند حکومت و اهداف آن، بر اساس قوانین و معیارهای اسلام نباشد و به تعبیر دیگر، نگاه ابزاری به دین و پذیرفتن دین و احکام آن تا آن جا که با حکومت و اهداف آن مخالف نباشد. از این رو، دین حکومتی، معنایی بسیار متفاوت با حکومت دینی دارد و به عبارت دیگر، اگر دین را هماهنگ و همسو با حکومت و ابزاری در راستای اهداف آن قرار دهیم، دین حکومتی است و اگر حکومت را بر اساس معیارهای اسلام و هماهنگ با ارزش های دینی قرار دهیم و در حقیقت، حکومت، وسیله و ابزاری در جهت به کار بستن تعالیم اسلامی و ارزش های دین باشد، حکومت دینی است. مقام معظم رهبری می گوید:

«بنده معتقد به دین دولتی نیستم؛ دین دولتی، مثل دین بنی امیه و بنی عباس است. دین، دین خدایی، دین اعتقادی و دین قلبی است؛ اما شما دولت دینی هستید؛ یعنی مشروعیتتان بر اساس یک تفکر دینی و یک عمل دینی است؛ ناگزیرید که نسبت به آن پای بند باشید».

منابع: به نقل از مجله پرسمان.خرداد1385.شماره45

*عباسعلی عمید زنجانی، گزیده انقلاب اسلامی و ریشه های آن، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران 1376، ص 14.

* وصیت نامه الهی-سیاسی امام خمینی(ره)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران 1374، ص 7-8.

*حدیث ولایت، ج 4، ص 278.

* مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، تهران 1368، ص 57-58.

*مائده(5)، آیه 44.

*روزنامه کیهان، 22/8/79.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-10-26] [ 10:01:00 ق.ظ ]

سرگذشت دوسنگ ...

    در یک موزه معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود، مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته بودند که مردم از راه های دور و نزدیک برای دیدنش به آنجا می رفتند. کسی نبود که مجسمه زیبا را ببیند و لب به تحسین باز نکند. شبی سنگ مرمرینی که کف پوش سالن بود با مجسمه شروع به حرف زدن کرد: ” این منصفانه نیست، چرا همه پا روی من می گذارند تا تو را تحسین کنند؟ مگر یادت نیست، ما هر دو در یک معدن بودیم؟ این عادلانه نیست؟ من خیلی شاکی ام!” مجسمه لبخند زد و آرام گفت: “یادت هست، روزی که مجسمه ساز خواست رویت کار کند، چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟” سنگ پاسخ داد: ” آره، آخر ابزارش به من آسیب می رساند، گمان کردم می خواهد آزارم دهد، من تحمل این همه درد و رنج را نداشتم.” و مجسمه با همان آرامش و لبخند ملیح ادامه داد: ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواهد از من چیزی بی نظیر بسازد ، قطعا قرار است به یک شاهکار تبدیل شوم. به طور یقین در پی این رنج ، گنجی نهفته هست. پس به او گفتم هر چه می خواهی ضربه بزن ، بتراش و صیقل بده! لذا درد کارهایش و لطمه هایی را که ابزارهایش به من می زدند را به جان خریدم و هر چه بیشتر می شدند ، بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر شوم. امروز نمی توانی دیگران را سرزنش کنی که چرا روی تو پا می گذارند و بی توجه عبور می کنند.”

                 نقل :  http://daneshenovin92.blogfa.com

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-10-12] [ 08:12:00 ق.ظ ]